سخاوت
hihi زندگی پر از داستان
این دنیا فقط با داستان زنده است.

سخاوت

پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست پیش خدمت یک لیوان آب برایش آورد (پسر بچه پرسید یک بستنی میوه ای چند است؟) پیشخدمت پاسخ داد (50 سنت) پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد بعد پرسید (یک بستنی ساده چند است؟) در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد (35 سنت)

پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت یک بستنی ساده.

پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.

پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت.

 

وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد آنجا در کنار ظرف خالی بستنی دو سکه 5 سنتی و 5 سکه 1 سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیش خدمت. خوب به داستان دقت کنید



نظرات شما عزیزان:

Masoud
ساعت9:13---24 مرداد 1391
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری مرسی که بمنم سرزدی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 19:7 :: نويسنده : mnv

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید راز این هستی چیست؟ ما چرا آمده ایم؟ کار ما نیست گذر از هستی گذر از آدم ها کار ما شاید پر کردن تنهایی یک دل تنها باشد
نويسندگان