hihi زندگی پر از داستان
این دنیا فقط با داستان زنده است.

ميخوام بگم:دوست دارم ! به پنجره ! به آسمون !

بِه اين شبِ آينه دزد ! به تك درخت كوچمون !

ميخوام بگم: دوست دارم ! به تو ! به نقطه چين !

به گريه هاي بي هوا ! به كولي كوچه نشين !

ميخوام بگم:دوست دارم  ! به هر رفيق و نارفيق !

به شاعراي بي غزل ! به جنگلهاي بي حريق !

ميخوام بگم:دوست دارم ! به قاتلم ! به روزگار !

به او كسي كه ميندازه به گردنم طناب دار !

 

دنياي ما عوض ميشه تنها با اين جمله ناب:

دوست دارم،دوست دارم،دوست دارم تو اين عذاب !

 

ميخوام بگم:دوست دارم ! به بادبادك ! به مدرسه !

به تَركه خيس انار ! كنار درس هندسه !

ميخوام بگم: دوست دارم ! به مرغ عشق بي قفس !

به جغد پير بد صدا ! به ني زناي بي نفس !

ميخوام بگم: دوست دارم ! به هرچي خوبه ،هرچي بد !

به خونه هاي كاگلي ! به سيباي توي سبد !

ميخوام بگم :دوست دارم ! به بغض تلخ انتظار !

به بدترين فصل سفر ! به آخرين بوق قطار !      

 

 

دنياي ما عوض ميشه تنها با اين جمله ناب:

دوست دارم،دوست دارم،دوست دارم تو اين عذاب !

 

 

 

پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:دوست,دوست دارم,دنیا,انار,خیس انار,دار,طناب,طناب دار, :: 8:31 :: نويسنده : mnv

آسمان را بنگر که بعد صدها شب و روز 

مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان ، نه شکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید

و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت

تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست

ماه من غصه چـــــرا ؟

تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست !

ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند...

ماه من! غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست !

او همانی است که در تارترین لحظه شب راه نورانی امید نشانم می داد...

او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام غرق شادی باشد...

ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است...

این همه غصه و غم این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچیــن...

ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می خواند: که خدا هســـت، خدا هســـت

و چــــــرا غصه؟ چـــــرا ؟
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:آسمان,غصه,خدا,شادي,دل شيشه اي,ماه من, :: 9:24 :: نويسنده : mnv
مرد جواني از سقراط رمز موفقيت را پرسيد. سقراط به مرد جوان گفت كه همراه او به كنار رودخانه بيايد. وقتي به رودخانه رسيدند هر دو وارد آب شدند به حدي كه آب تا زير گردنشان رسيد. در اين لحظه سقراط سر مرد را گرفته و به زير آب برد. مرد تلاش مي كرد تا خود را رها كند اما سقراط قوي تر بود و او را تا زماني كه رنگ صورتش كبود شد محكم نگاه داشت. سقراط جوان را از آب خارج كرد و اولين كاري كه مرد جوان انجام داد كشيدن يك نفس عميق بود.
سقراط از او پرسيد: «در زير آب تنها چيزي كه مي خواستي چه بود؟»
مرد جواب داد: «هوا.»
سقراط گفت: «اين رمز موفقيت است! اگر همانطور كه هوا را مي خواستي در جستجوي موفقيت هم باشي بدستش خواهي آورد. رمز ديگري وجود ندارد»

 

 

 

 

از طرف دوست خوبم عسل

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : mnv

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید راز این هستی چیست؟ ما چرا آمده ایم؟ کار ما نیست گذر از هستی گذر از آدم ها کار ما شاید پر کردن تنهایی یک دل تنها باشد
نويسندگان