hihi زندگی پر از داستان
این دنیا فقط با داستان زنده است.
دست خدا
کودک زمزمه کرد:خدا یابامن حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. او فریاد کشید خدایا با من حرف بزن صدای آسمان غرمبه آمد اما کودک گوش نکرد او به دور و برش نگاه کرد و گفت: خدا یا بگذار تو را ببینم. ستاره ای درخشید اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود اما کودک نفهمید. او از سر نا امیدی گریه سر داد . خدا یا به من دست بزن بگذار بدانم کجایی خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید اما کودک دنبال یک پروانه کرد او هیچ در نیافت و از آنجا دور شد.
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیز....من لینکت کردم....گفتی بهم خبر بده اومدم بهت خبر بدم که لینکت کردم...دیگه عرضی نیست..مواظب خودت باش...فعلا بای بای
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 11:12 :: نويسنده : mnv
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|