hihi زندگی پر از داستان
این دنیا فقط با داستان زنده است.
حسادت.... به در و دیواراتاقت حسادت میکنم بس کههروز و شب نگاهت می کنند حسادت می کنمبه مرغ عشقی که با وجود تواحساس درقفس بودن ندارد و به پنجره ای که از پشت آنآسمان را به نظاره می نشینی خوش به حالآسمانی که در بالای سر توست و زمینی کهچون فرشی پر نقش و نگار زیر پایت گستردهاست خوش به حال خیابن و کوچه شهری که تو درآن نفس می کشی و پرندگانی که هر صبح برایتآواز سر می دهند و درختانی که چتر سبزشان رابر سرت وا می کنند به یقین من زنده نبودماگر به شوق تو و برای تو نمی زیستم وگرنه،همینحسادت حنجره ام را می فشرد و فنایم میکرد فانوس امید.... از اعماق وجودم تو را حس می کنم اما نمی دانم چرا پایم را یاری آمدن به سویت نیست دل میخواهد،اما روح خسته و سرگردان در وادی گناه است. از دست پا زدن در تاریکی این مرداب خسته شده ام دنبال راهی و روزنه امیدی می گردم. الهی فانوس امید را در دلم روشن کن تا خودم را بهجاده ای بسپارمکه مرا به تو میرساند نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : mnv
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|